از من آزرده مشو، میروم از خانه ی تو، قبل رفتن تو بدان عاشق و بی تقصیرم، تو اگر خسته ای از دست دلم حرفی نیست، امر کن تا که بمیرم به خدا می میرم..
من همان قاب تهی خسته و بی تصویرم،
که برای تو و تصویر دلت می میرم..
باز باران!
نه نگویید با ترانه!
می سرایم این ترانه جور دیگر :
باز باران بی ترانه
دانه دانه
می خورد بر بام خانه
یادم آید روز باران ...:
پا به پای بغض سنگین
تلخ و غمگین
دل شکسته
اشک ریزان
عاشقی سر خورده بودم
می دریدم قلب خود را
دور می گشتی تو از من
با دو چشم خیس و گریان
می شنیدم از دل خود
این نوای کودکانه
پر بهانه
زود بر گردی به خانه
یادت آید؟
هستی من!
آن دل تو جار می زد
این ترانه!
باز باران
باز می گردم به خانه...