IRAN for EVER

Hamid MAXimum

IRAN for EVER

Hamid MAXimum

آخرین لحظات زندگی شاه

… فرح و بچه ها چندین بار در طول شب به بالین بیمار آمدند . دکتر پیرنیا نیز آنجا بود . همین طور امیر پور شجاع پیشخدمتی که بیست و پنج سال خدمت کرده بود و برای اربابش غصه می خورد .

اردشیر زاهدی تمام شب را در اتاق ماند . قبل از آنکه شاه از هوش برود زاهدی به او گفت : « شما در حال شوک هستید . حالتان بهتر خواهد شد .» شاه جواب داد : « نه , شما نمیفهمید , دارم می میرم . »

دست زاهدی را گرفت و نگاهش به قطره هایی که از لوله به بازویش می رفت خیره شد . قبل از سپیده دم دچار اغما شد و چند دقیقه قبل از ساعت 10 صبح 27 ژوئیه 1980 جان سپرد .

پزشکان لوله ها را از بدن شاه جدا کردند . فرح از دکتر پیرنیا خواهش کرد حلقه ازدواج شاه را از دستش درآورد و به او بدهد . او یک جلد قرآن کوچک نیز از زیر بالش درآورد . یک پرستار مصری چشمانش را بست . فرح و پسرش رضا گونه هایش را بوسیدند . جنازه را به سردخانه بردند . یک نفر مخفیانه عکسی از جنازه گرفت و به « پاری ماچ » فروخت … .

منبع : شوکراس , ویلیام . آخرین سفر شاه سرنوشت یک متحد آمریکا , ترجمه : عبدالرضا هوشنگ مهدوی . ( چاپ چهارم ) . تهران : نشر البرز ( 1369) ص 531

عکس زیر - پایان سفر : تصویر شاه در بستر مرگ که در مجله « پاری ماج » منتشر شد .

نظرات 1 + ارسال نظر
sima چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:39 ب.ظ http://www.ashkemahtab68.blogfa.com

salam,mishe beporsam manzuret az inke ba ham benevisim chi bud?

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد